فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

ماشین بابا

خیلی وقته که ماشین آقاجون رو می شناسی هر چی ماشین سبز تو خیابون می بینی نشونمون می دی . توی مداد رنگی هات هم رنگ سبز رو یاد گرفتی یکی دو روزه که ماشین بابایی رو هم می شناسی تو خیابون وقتی از بغل یه ماشین شبیه ماشین بابا رد می شیم بابا بابا می کنی یه روز هم داشتی در یه ماشین رو باز می کردی که بری سوار شی. خیلی تعجب کردم آخه تو چطوری تونستی تشخیص بدی .بعضی وقت ها می گفتم شاید اتفاقی باشه ، اما دیروز یه کار عجیب و غریب کردی که داشتیم شاخ در میاوردیم ، تو اتوبان همت می رفتیم که یهو به جلو اشاره کردی و همش می گفتی بابا بابا ، دو تا ماشین جلوتر یه ماشین ال ٩٠ بود یعنی دهنمون باز مونده بود . باز هم امتحانت کردم بین چند تا ماشین...
11 مرداد 1391

مامان بابا

چند وقته که یاد گرفتی که مامان و بابا رو صدا کنی ، یک سره داری می گی ماما، بابا، یعنی وقتی می گی ماما انگار تمام دنیا رو بهم دادند چقدر شیرینه شنیدن این کلمه. خدایا شکرت . وقتی یک چیزی رو بخواهی اینقدر بابا بابا می کنی  که بلاخره حرفت سبز می شه. از اونجایی که یکسره بهم چسبیدی ، و ماما ماما می کنی، امروز وقتی هی می گفتی ماما بهت گفتم بگو بابا ، ولی سرت رو تکون دادی و می گفتی ماما من می گفتم بابا تو میگفتی ماما. برای اینکه پیش بابات نری زیر بار نمی رفتی که بگی بابا . باز هم سرما خوردی و گلوت چرکی شده . کم نق نوق داشتی بد تر شدی . امروز رفتیم اکباتان تو محوطه داشتی با چند تا بچه بازی می کردی که یه دفعه یه ماشین دیدی که یه...
1 مرداد 1391
1